۲۲ زن و‌چرخه تکراری آزار جنسی؛ زنان کارگر خانگی و ضرورت سازمان‌یافتگی

مقالات | ۰ comments

زمستان سال ۱۴۰۳، زنی پس از پاسخگویی به آگهی «نظافت منزل» در فضای مجازی، به محل مورد نظر مراجعه کرده بود. فردی که آگهی داده بود با ارسال لوکیشن‌های خاص، زن را به نقاط دورافتاده کشاند و با تهدید و اجبار به او تجاوز کرد. زن اقدام به شکایت می‌کند و متهم در اواسط اسفند ماه در درگیری با مأموران با شلیک پلیس زخمی و بازداشت شد. این مرد در بازجویی‌ها اعتراف کرد که 22 زن را با همین روش مورد آزار و اذیت و تجاوز جنسی قرار داده است. در سال 96 هم زنی با مشاهده یک آگهی برای کار خانگی، به آپارتمانی در غرب تهران رفت و توسط مرد صاحب‌خانه مورد تعرض جنسی قرار گرفت. زن در دادگاه می‌گوید: «حدود ۱۰ سال قبل از همسرم که به جرم مواد مخدر زندانی بود طلاق گرفته‌ام. در این مدت با کار کردن در خانه‌های مردم، تهیه و فروش ترشی و سبزی مخارج زندگی خودم و فرزندم را تهیه کرده‌ام. چندی قبل درحالی که به فکرکاری بهتر و پردرآمدتر بودم از طریق یک سایت با آگهی مرد شیاد روبه‌رو شدم. بعد هم تماس گرفتم و پس از دقایقی گفت‌و‌گو، آدرس خانه‌اش را گرفتم تا برای صحبت درباره کار به آپارتمانش بروم. روزی که به آپارتمانش رفتم او در خانه تنها بود. در حال صحبت درباره شرایط کار و حقوق و مزایا بودیم که ناگهان این مرد پیشنهاد کثیفی داد اما گفتم زن آبرومندی هستم و… ولی او به طرفم هجوم آورد و به من تعرض کرد.»

زنان کارگر خانگی، به سبب ناامنی شغلی و خروج از شمول حقوقی مندرج در قانون کار، از آسیب‌پذیرترین شاغلان حوزه اقتصاد غیررسمی محسوب می‌شوند؛ بویژه زمانی که مهاجر یا متعلق به گروه‌های اتنیکی باشند. ستاره هاشمی در مقاله «در کارگاهِ خانه؛ زنان افغانستانی در ایران و کار مزدی خانگی» می‌نویسد تجربه‌ نسل دوم و سوم مهاجران از فضای عمومی نیز سرشار از ناامنی است و زنان افغانستانی‌ای که خطر کار در حوزه عمومی را به جان می‌خرند، هم مانند دیگر زنان کارگر در معرض آزارهای جنسی در فضای کار قرار دارند و هم این آزارها را در محیطی تجربه می‌کنند که برای افغانستانی‌ها سرشار از خشونت‌های غیر‌قابل‌پیش‌بینی است. هاشمی از فیروزه روایت می‌کند که با تهدید آزار جنسی رو‌به‌رو بوده است و فضای کار را این گونه توصیف می‌کند: «این که تو بخوای یه لحظه تنها باشی، خیلی می‌ترسی. می‌دونی؟ خدای من، یه لحظه هم مثلا…اصلا ناخودآگاه تو وقتی می‌ری، دیگه رفتی دیگه. یعنی رفتی داخل اون خونه دیگه مثلا دراومدنت با خداست دیگه. که تو بتونی سالم دربیای، صبح بری شب بیای اینا.»

طبق آمار سازمان جهانی کار، 75.6 میلیون نفر در دنیا به عنوان کارگر خانگی فعالیت می‌کنند و که اکثریت آنها را زنان (حدود 76 درصد) و مهاجران تشکیل می‌دهند. 87 درصد از مردان و 79 درصد از زنان کارگر خانگی بدون قراردادهای رسمی در بخش اقتصاد غیررسمی مشغولند. سازمان جهانی کار تخمین می‌زند که 42.5 درصد از این کارگران هیچ‌گونه حمایت و محافظتی در برابر دستمزدهای کمتر از میزان حداقل دستمزد رسمی ندارند. مطالعات صورت‌گرفته نشان می‌دهند که کار خانگی به سبب اینکه در حوزه خصوصی کارفرما صورت و در دسته کارهای پنهان قرار می‌گیرد، به بهره‌کشی و شرایط سخت کاری منجر می‌شود. در چنین شرایطی، زنان کارگر خانگی در معرض خشونت‌های جنسی و جنسیتی قرار دارند و به‌‌ دلایل متعددی از جمله شرایط مالی، عدم دسترسی به آموزش، فقدان آگاهی حقوقی و مدنی، وضعیت اقامتی و … به ندرت امکان و فرصت دادخواهی را پیدا می‌کنند. یافته‌های «دایانا ولوس» در سال ۱۹۹۷، حاکی از آن است که «کارگران خانگی لاتین مهاجر به‌طور ویژه‌‌ای در معرض خطر استثمار جنسی بوده‌‌اند، زیرا برای امرارمعاش خود به کارفرما وابسته هستند، با هراس دائمی از دیپورت‌شدن زندگی می‌کنند، متحمل انزوای اجتماعی می‌‌شوند و در برابر خواسته‌های کارفرمایان آسیب‌پذیر هستند.»

 یافته‌های پژوهشی با عنوان «تجربه زیسته زنان کارگر خانگی شهر تهران  (زنان نظافتچی روزمزد خانه‌ها)» نشان می‌دهد که بیشتر کارگران خانگی تحصیلات زیر دیپلم داشته‌اند، متاهل بوده‌اند، فاقد مهارت‌های مبتنی بر بازار بودند و قریب به اتفاق آنها از بیمه تامین اجتماعی برخوردار نبودند. همچنین بیشتر زنانی که در این پژوهش با آنها گفت‌وگو شده، نان‌آوران اصلی خانوارشان ازکارافتاده یا دارای اعتیاد و وابسته به مواد مخدر بوده‌اند. در این پژوهش آمده است که از موارد اصلی تهدیدکننده امنیت روانی زنان کارگر خانگی، حضور جنس مخالف در منزل است و زنانی که تجربه کمی در نظافت منزل دارند این عدم امنیت روانی را با شدت بیشتری تجربه می‌کنند. آنها از پاییده شدن مدام توسط کارفرما و اینکه توان حفظ قلمرو شخصی خود را ندارند، حس خوبی را تجربه نمی‌کنند. در واقع آنها قلمرو کاری گیج‌کننده، تعریف‌نشده و بدون مرزها و حدوحدود مشخص دارند. از دیگر نگرانی‌های زنان کارگر خانگی، قرار گرفتن در معرض برچسب‌هایی چون زن بدکاره، دزد و غیره بوده است. یکی از کارگران می‌گوید: «یک روز صبح صاحب‌خانه به من زنگ زد و شروع به فحاشی کرد. به من گفت تو با همسرم رابطه نامشروع داری.»

نکته دیگری که زنان کارگر خانگی در این پژوهش به آن اشاره کرده‌اند احساس شرمی است که نسبت به شغل خود دارند و گاهی از اعضای خانواده نیز کار خود را پنهان می‌کنند. بی‌ارزش‌انگاری کار خانگی (حتی زمانی که با دستمزد همراه است) و خطاب قراردادن کارگران خانگی با عناوین تحقیرآمیزی چون کلفت و … و استریوتایپ‌سازی‌های اجتماعی، از عوامل ایجاد این حس شرم است. برخی از این زنان، از ادغام اجتماعی اجتناب می‌کنند و این مسئله به انزوا آنها دامن می‌زد. کارگران خانگی آزاد، علاوه بر موانع قانونی و بهره‌مند نبودن از سازوکارهای حمایتی، تک‌افتاده و مستقل از یکدیگر کار می‎کنند و فرصت مواجهه و تعامل با دیگر کارگران را ندارند. بنابراین سطحی دیگر از انزوا و آسیب‌پذیری و کاهش قدرت چانه‌زنی را در برابر کارفرما را تجربه می‌کنند. با توجه به این شرایط، دور از ذهن نیست که چرا زمانی که جریان می‌تو در آمریکا و غرب آغاز شد، شاهد بازنمایی چندانی از آسیب‌پذیرترین گروه‌ها در برابر آزار جنسی در محیط کار، نبودیم. انتقادها و اتهاماتی به سمت موج روایتگری روانه شد و عده‌ای اعتراض کردند که جنبش #من_هم به نیروی کار نخبه زن مانند هنرپیشه‌ها، متخصصان رسانه و دیگر یقه‌سفیدها محدود مانده است، به صنایعی که اکثر نیروی کار آنها را سفیدپوستان تشکیل می‌دهند. به دلیل همین انتقادات بود که مریل استریپ، در مراسم در گلدن گلوب، «آی جن پو» مدیر اجرایی «اتحادیه ملی کارگران خانگی» را به‌عنوان مهمان خود به همراه برد.

مگلی ای. میرندا آلکازار در مقاله «فروپاشی سرمایه: یادداشت‌هایی بر یک تحقیق درباره کارگران خانگی»  از ماهیت کار کارگران خانگی می‌گوید؛ هر کارفرما با یک کارگر سروکار دارد، بازار کار پرازدحام رقابت را افزایش می‌دهد، کارگر به‌‌واسطه تغییر مداوم شغل دائما جابه‌جا می‌شود، احساس تعلق وجود ندارد و که در نتیجه کارگران را در گرد هم آمدن هم برای جلسات و قرار ملاقات جمعی ناتوان می‌کند. آلکازار می‌نویسد ‌علی‌رغم این که کار خانگی به «غیر قابل سازماندهی بودن» شهرت دارد، بسیاری از نمونه‌های بین‌المللی، در اسکاندیناوی و …، نشان می‌‌دهد که نه‌تنها می‌‌توان کار خانگی را سازماندهی کرد بلکه می‌‌توان جایگاه اجتماعی کارگران خانگی را به‌طوری که با دیگر کارگران برابر باشد ارتقا داد و از آن انگ‌‌زدایی کرد. آلکازار تجربه مرکز زنان کارگر خانگی مهاجر لاتین در کالیفرنیا را روایت می‌کند؛ مراکزی در آن زنان گرد هم می‌آیند و به فضایی امن دسترسی پیدا می‌کنند، در کارگاه‌های آموزشی شرکت می‌کنند، درباره اهمیت کار خانگی و بازتولیدی و حقوق خود می‌آموزند، درباره خشونت‌های جنسی و جنسیتی در محیط کار و زندگی شخصی، روایتگری و چاره‌اندیشی می‌کنند، مهارت می‌آموزند و اقدام به سازماندهی و برای حقوق خود مبارزه می‌کنند. آلکازار می‌گوید: «اگر MeToo به قدرت بی‌اعتبارسازی عمومی برای شرمساری مردان ثروتمند و قدرتمند تکیه کرده باشد، پس تکلیف زنانی که توسط مردان غیرمشهور مورد آزار و اذیت جنسی قرار می‌گیرند چه می‌شود؟»

۰ دیدگاه‌ها

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *